ادبیات ترکی و قرآن
پذیرش اسلام در آناتولی در اواخر قرن سوم بارها و قواعد اجتماعی جدیدی ایجاد کرد و فضای زبانی و ادبی تازهای آفرید که توانست زبان ترکی و سنتهای ادبی آن را به نحو اساسی از نو شکل بخشد. زبان ترکی سرانجام با
نویسنده: کمال سیلای
مترجم: امیر مازیار
مترجم: امیر مازیار
پذیرش اسلام در آناتولی در اواخر قرن سوم بارها و قواعد اجتماعی جدیدی ایجاد کرد و فضای زبانی و ادبی تازهای آفرید که توانست زبان ترکی و سنتهای ادبی آن را به نحو اساسی از نو شکل بخشد. زبان ترکی سرانجام با حجم وسیعی از وامگیریها از زبان عربی، زبان مقدس قرآن، و از شعر درباری ایران غنا یافت. نوکیشان [ترک] در تلاش برای آنکه مسلمانان راست کردار باشند، خط و زبان قرآن را نیز اختیار کردند. صرفنظر از اینکه ترک زبانان تا چه حد به محتوای معناشناختی قرآن دست یافتهاند یا نه، قدرت شمایل نگارانهی قرآن بر محصولات فرهنگی آنها بینهایت مؤثر بوده است. خط عربی، در پیوندش با قرآن، حالتی از معنویت را انتقال میدهد و مدخلی خوشنویسانه و نمادین به عالم اسلام را فراهم میآورد. پرداختن به قرآن در ادبیات درباری یا، به تعبیری دقیقتر، عثمانی به سطح تازهای از پیچیدگی میرسد. قرآن به عنوان یکی از منابع اصلی این سنت ادبی کلاسیک (از قرآن سیزدهم تا نوزدهم میلادی) نقش ایفا میکند. هرچند مضامین و اصطلاحات تصوف بر آن وجوهی از ادبیات درباری ترکی که مضامین دینی دارند غالب است، اما قرآن هم شأن خاص خود را دارد؛ هم براساس اصطلاحاتش و هم براساس نقل قولهای مستقیمی که از آن انجام میگیرد و هم به لحاظ بازپرداخت برخی از قصههای مشهور قرآنی. یکی از بازپرداختهای مهم چنین قصههایی بازگویی سیدحمزه (زنده در قرن هفتم) از داستان یوسف است. حماسههای ترکی مربوط به پیش از اسلام پس از پذیرش اسلام و کتاب مقدس آن تغییر چشمگیری در آناتولی یافت. پیدایش حماسههای داستانی (حکایة) با ابعاد تازهای از عشق با ارجاعات آشکار اسلامی همراه بود و البته در عین حال آیینها و نمادهای پیش از اسلامی (به خصوص شَمَنی) را حفظ کرد. در این حماسهها روابط بینامتنی رویهها و ارجاعات متفاوت و اغلب متعارض دینی را میتوان ملاحظه کرد. هنگامی که آوازخوان دوره گرد یا نقّال ساز زهیاش را مینواخت و به اجرای حماسه برای مخاطبش میپرداخت، در سخن گفتن از شراب یا زندگی جنسی شخصیت داستانش تردید نمیکرد، در عین اینکه همزمان آیهای از قرآن را نیز نقل میکرد. در برخی موارد ممکن بود نقّال طی گریزی به مخاطبش بگوید که میداند که در دست داشتن ساز و نقل از قرآن صحیح نیست. از منظر زبانشناختی، این نقلها از قرآن اغلب بیجا و نامربوط بودند. از آنجا که مخاطب عربی نمیدانست، آوازخوان بلافاصله پس از نقل از قرآن ترجمه و تفسیر ترکی خود را بیان میکرد.
در داستانهای تذکرهای ترکی به همینگونه از قرآن و حدیث استفاده میشود. هر چند هیچ بررسی محققانهای دربارهی [کاربرد] آیات قرآنی در این تألیفات انجام نگرفته است، در عمدهی این نسخههای خطی مؤلفان آیات عربی را به درستی نقل نمیکنند و ترجمههای ترکی آنها بیشتر تقریبهایی [به معنا] است تا ترجمهی دقیق. این امر در همهی ادبیات عامیانه، چه شفاهی و چه مکتوب، شایع است. همانگونه که اهالی آناتولی تقریر خود را از اسلام محلی داشتند، ادبیات محلی آنها نیز تقریری خاص خود را از اسلام، قرآن و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به دست میداد.
پرداختن به قرآن در ادبیات درباری یا، به تعبیری دقیقتر، عثمانی به سطح تازهای از پیچیدگی میرسد. قرآن به عنوان یکی از منابع اصلی این سنت ادبی کلاسیک (از قرآن سیزدهم تا نوزدهم میلادی) نقش ایفا میکند. هرچند مضامین و اصطلاحات تصوف بر آن وجوهی از ادبیات درباری ترکی که مضامین دینی دارند غالب است، اما قرآن هم شأن خاص خود را دارد؛ هم براساس اصطلاحاتش و هم براساس نقل قولهای مستقیمی که از آن انجام میگیرد و هم به لحاظ بازپرداخت برخی از قصههای مشهور قرآنی. یکی از بازپرداختهای مهم چنین قصههایی بازگویی سیدحمزه (زنده در قرن هفتم) از داستان یوسف است. این روایت از یوسف به گستردگی در ادبیات عثمانی به کار میرفته است. این داستان که «زیباترین داستانها» هم شناخته میشده است (نک. یوسف: 3) طرح کم و بیش واحدی در شعر درباری ترکی دارد. یوسف یکی از دوازده پسر یعقوب پیامبر بود. پدرش او را بیش از برادرانش دوست میداشت. روزی او در رویا مشاهده میکند که یازده ستاره و خورشید و ماه بر او سجده میکنند. یوسف این خواب را برای پدرش تعریف میکند. یعقوب یازده ستاره را به برادران یوسف تعبیر میکند. به نظر یعقوب، خواب یوسف پیامی از جانب خداست برای اعلام اینکه یوسف به پیامبری برگزیده شده است. یعقوب به یوسف میگوید که مراقب باشد و خوابش را برای برادرانش تعریف نکند. یعقوب نگران بود که حسد قلبهای یازده فرزند دیگرش را پر کند و نگرانیهی او البته به حقیقت میپیوندد. برادران یوسف علیه او دسیسه میچینند و او را به چاهی میافکنند و به پدرشان میگویند که گرگ یوسف را خورده است. هنگامی که یعقوب این خبر هولناک را میشنود، از آن پس روز و شب گریه میکند و خانهی او به «بیت الاحزان» معروف میشود. در واقع، برادران یوسف او را به عنوان برده به یک بازرگان به بهای دو سکهی نقره فروخته بودند. بازرگان یوسف را با خود به مصر میبرد و در آنجا یکی از افراد برجسته به نام عزیز یوسف را در بازار بردگان میخرد. هنگامی که زلیخا، همسر عزیز، یوسف را میبیند، به سبب زیبایی بینظیر او علاقهی شهوانی به او پیدا میکند. زلیخا برای جلب نظر یوسف به هر کاری دست میزند. یک روز زلیخا وارد اتاق یوسف میشود و تلاش میکند تا او را اغوا کند. هنگامی که یوسف تقلاّ میکند تا از زلیخا بگریزد، پیراهنش پاره میشود و وقتی از اتاق خارج میشود، عزیز را در پیشاروی خود میبیند. زلیخا از این فرصت استفاده میکند تا انتقام ردّ [دعوتش] را از یوسف بگیرد. او به شوهرش میگوید که یوسف به او حمله برده است. مقاومت یوسف در برابر تمایلات زلیخا او را دچار ناملایمات و زندان میکند. در زندان یوسف با دو مرد دیگر همراه میشود. او خواب ایشان را به درستی تفسیر میکند. یکی از این دو آزاد و ساقی شاه میشود. پادشاه مصر از طریق این مرد به حقیقت ماجرای یوسف و زلیخا پی میبرد و یوسف بیگناه را آزاد میکند. یوسف یکی از خوابهای شاه را نیز تفسیر میکند و بعد وزیر پادشاه میشود. پس از مدتی، برادران او به مصر میآیند و یوسف به گرمی از آنان استقبال میکند. آنها نمیدانستند که او فرد مهمی است. در پایان، یوسف همهی برادرانش را میبخشد و پدرش را نیز از کنعان به مصر میآورد. جزئیات فراقرآنی به این روایت شاخ و برگ میدهند. برای مثال، در این بین حوادث تلخ بزرگی بر زلیخا وارد میآید. شوهر او میمیرد و او جدا میافتد. او زیبایی خود را نیز از دست میدهد. زمانی که یوسف او را مییابد، برای او اظهار تأسف میکند و تصمیم به ازدواج با او میگیرد. با انجام این امر، خدا زیبایی پیشین زلیخا را به او عطا میکند و شادمانی به خانواده باز میگردد.
به عمل نقل از قرآن و حدیث معمولاً «اقتباس» گفته میشود و نظیر آرایهی ادبی دیگری است که «ارسال مثل» خوانده میشود. هدف اصلی از این نقلها تقویت گفتار شاعر در باب موضوع است، بنابراین فرض که هیچ کس با کلام خدا یا پیامبر به جدال برنخواهد خواست و از اینرو بیانات او بیشتر قابل اتکا خواهند بود. در اغلب موارد شاعران از آرایهای استفاده میکنند که به آن «تلمیح» (اشاره) به آیه یا حدیثی خاص گفته میشود. تاکنون، بررسی محققانهای دربارهی این نقلها و تلمیحات در ادبیات ترکی و زمینهمند شدن آنها (و در اغلب موارد زمینهزدایی از آنها) انجام نگرفته است.
در حالی که نویسندگان داستانهای عامیانه و محلی اغلب ترجمه یا معنای تقریبی فقرات قرآنی نقل شده را به مخاطبشان عرضه میکردند، شاعران دربار عثمانی چنین نمیکردند. در واقع، دلیلی برای انجام این کار وجود نداشت. به بیان کلی، شعر درباری مخاطبی فرهیخته را در نظر داشت، که معمولاً ترکی و عربی و فارسی میدانست و بهرهی خوبی از علوم اسلامی داشت. ترجمه نکردن نقلهای قرآنی و روشن نساختن منبع نقلها همچنین چالشی برای استعداد مخاطبان فراهم میآورد و بر سر زندگی فراگیر این سنت میافزود.
به رغم تلاشهای بسیار ادب شناسان جدید ترک از زمان تأسیس جمهوری ترکیه برای خوانش و نشر مجدد منابع عمدهی ادبی عثمانی، متأسفانه اکثر منابع موجود همچنان به شکل دستنویس باقی مانده و دربارهی آنها پژوهش نشده است. از اینرو، هر تلاشی برای نگارش نمای کلی [رابطهی میان] قرآن و ادبیات ترکی ناگزیر ناقص خواهد بود. بر مبنای برخی از مهمترین مطالعات دربارهی ادبیات عثمانی، فهرست زیر را از آیاتی که بیشتر در شعر درباری ترکی نقل شدهاند، میتوان فراهم آورد (قس، Levend, Divan; Oney, Eski Türk, Pala, Ansiklopedik dīvān; Tarlan, Fuzūlī divani): انبیاء: 22؛ تین: 4؛ ابراهیم: 34؛ یس: 69؛ بقره: 47؛ فجر: 27-28؛ صف: 13؛ بقره: 82؛ رعد: 23؛ نحل: 31؛ طه: 76؛ زمر: 73؛ مسد: 4؛ انعام: 4؛ اسراء: 1؛ بقره: 224؛ یوسف: 87؛ هود: 70؛ طه: 21-68؛ نمل: 10؛ قصص: 25-31؛ عنکبوت: 33؛ اعراف: 172؛ زخرف: 32؛ بقره: 225؛ اعراف: 206؛ رعد: 15؛ نحل: 49؛ اسراء: 107؛ مریم: 58؛ حج: 18؛ فرقان: 60؛ نمل: 25؛ سجده: 15؛ ص: 24؛ نبأ: 40؛ نور: 36؛ انفال: 17؛ آل عمران: 14؛ فاطر: 33؛ زمر: 73؛ نور: 35؛ بقره: 2؛ تکویر: 1؛ تین: 4؛ بقره: 256؛ مائده: 45؛ توبه: 25؛ ضحی: 1؛ قلم: 1؛ واقعه: 30؛ قصص: 88؛ واقعه: 29؛ احزاب: 4؛ طه: 6؛ لیل: 1؛ ضحی: 2؛ انبیاء: 107؛ روم: 50؛ رحمن: 1؛ نور: 35؛ ضحی: 2؛ اسراء: 1؛ لقمان: 77؛ زمر: 73؛ بقره: 115؛ نجم: 9؛ اسراء: 37؛ لقمان: 18؛ نوح: 5؛ فاطر: 1؛ صافات: 35؛ محمد: 119؛ رعد: 30؛ زمر: 6؛ حشر: 22؛ نمل: 30؛ شعرا: 224؛ یس: 69؛ بقره: 115؛ نبأ: 40؛ طلاق: 7؛ انشقاق: 5-6؛ فتح: 1؛ زمر: 22؛ طه: 12؛ بقره: 285؛ نساء: 46؛ مائده: 7؛ نور: 51؛ علق: 19؛ انبیاء: 30؛ صف: 13؛ ق: 20؛ اعلی: 1؛ نمل: 7؛ قصص: 29؛ نور: 36؛ انفال: 17؛ آل عمران: 14؛ توبه: 72؛ رعد: 23؛ نحل: 31؛ کهف: 31؛ مریم: 61؛ طه: 76؛ ص: 50؛ صف: 12؛ زمر: 73؛ نور: 35؛ تکویر: 1؛ تین: 4؛ بقره: 256؛ مائده: 45؛ توبه: 25؛ واقعه: 30؛ قصص: 88؛ احزاب:4؛ طه: 4؛ نجم: 9؛ حجر: 72؛ شعراء: 88؛ فرقان: 53؛ مطففین: 26؛ انبیاء: 23؛ اعراف: 179؛ فرقان: 53؛ مطففین: 26؛ انبیاء: 23؛ اعراف: 179؛ فرقان: 44؛ قیامه: 40؛ ابراهیم:7؛ طلاق: 10؛ مائده: 100؛ آل عمران: 13؛ حشر: 12؛ زخرف: 32؛ رحمن: 26؛ احزاب: 41؛ زمر: 53؛ آل عمران: 103-112؛ طه: 66؛ شعراء: 44؛ انبیاء: 107؛ ضحی: 2. بسیاری از این آیات در دیوانهای شعر ترکی رواج دارند و شاعران مکرراً در طی قرنها به آنها اشاره کردهاند. شعر ترکی دربار عثمانی بسیار فنی، دارای زبان پرتکلف و بلاغت ممتاز و در عین حال لغات محدود بود. از اینرو، تکرار این آیات در دیوانهای مکتوب در قرون دور از هم امری عجیب نیست. سنت رسمی ادبی اصطلاحات شاعران قرون میانه را تحمیل میکرد، همچنانکه مجموعهی محدودی از کتابهای مرجع را معرفی میکرد که قرآن مهمترینشان بود. به طورکلی قرآن از منظر شاعر عثمانی نمونهی اعلای «کمال شاعرانه» بود.
در شعر درباری ترکی، قرآن مترادف با زیبایی معشوق است: چهرهی زیبایش، قد بلند، موی سیاه و بلندش، چشمها، ابرو و موی و خال عارضش. قرآن را گاه کتاب، مصحف، آیت، فرقان و نور خواندهاند. در اغلب دیوانها قرآن حقیقت مطلقی در نهایت کمال است و از اینرو با کمال احترام از آن یاد میشود.
در قرن هجدهم، شعر درباری عثمانی (به همراه دیگر هنرهای این امپراتوری، از قبیل نگارگری) در زبان، مضامین [نحوهی] بازنمود جهان واقع، آشکارسازی جنسیت انسانها و تصویر شأن گفتار دینی در شعر دچار تغییری اساسی شد. در واقع، کل جامعه شروع به نمایش نشانههای نوعی «تجدید حیات» ترکی کرد که بر جنبههای سکولار تأکید بیشتری داشت. نزاع میان «رند» و «زاهد» مدتها صفحات دیوانهای ترکی را پر کرده بود، اما در شعر قرن هجدهم چالشهای جدی نسبت به دین و مراجع دینی آشکار شد، بیآنکه، همچون قرون گذشته، تکیه بر عرفان به عنوان واسطهی این نزاع در کار باشد. ندیم (1681-1730) یکی از آن شاعران عثمانی بود که با برخی از محرمات مهم دینی، مانند نوشیدن شراب و مصرف افیون در طول ماه مبارک رمضان، آشکارا به مخالفت پرداخت و از تصنیف «توحید» (اشعار حاوی ستایش و وحدانیت خداوند) «مناجات» (اشعار حاوی دعا و ارتباط با خدا) یا «نعت» (اشعار حاوی ستایش محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)) سر باز زد و قویاً به ضدیت با خود قرآن پرداخت.
این موضع سکولار یا ضددینی در ادبیات در قرن نوزدهم و بیستم با ظهور جنبشهای متجددانه در ترکیه قویتر شد. ذهنیت پوزیتیویستی ادبیات عثمانی و ترکی متجدد بر اندیشهی انتقادی، باور به علوم تجربی و تمایل به آزادسازی ذهن انسان از عقاید اسلامی و قرآن تأکید داشت. از میان مشهورترین چهرههای این نوع ادبیات منورالفکرانه از توفیق فکرت (1867-1915)، رَشاد نوری گونتکین (Reşat Nuri Güntekin) (1889-1956 ؛ ناظم حکمت (1902-1963) و عزیز نَسین (1915-1995) میتوان نام برد.
فلسفهی مندرج در شعری از فکرت با عنوان «اعتقادنامه خَلوق» (که برای پسرش خَلوق نوشته بود و والتر اندروز آن را ترجمه کرد؛ Silay, Anthology, 259-260) صفحات آثار ترکی را تا دههی 1980 پر کرده بود. سطوری (از این شعر) میتواند برخی وجوه این فلسفه را آشکار سازد.
قدرتی کلی، مطلق و بیحد وجود دارد
مقدس و متعالی، پس با همهی قلبم
من اعتقاد دارم
زمین خانهی من است و ملت من همهی انسانها هستند؛
و هر فردی تنها با دانستن این امر انسان میشود، پس
من اعتقاد دارم
ما شیطان و جنیم و دیو و فرشتهای در کار نیست
انسانها هستند که این جهان را بهشت خواهند کرد، پس
من اعتقاد دارم
کمال حالّ در آفرینش است؛ به آن کمال
از طریق تورات، اناجیل و قرآن
من اعتقاد دارم
کودتای نظامی در ترکیه در 12 سپتامبر 1980، نه تنها به ماهیت سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، بلکه به ادبیات این کشور شکلی تازه بخشید. خصلت پوزیتیویستی ادبیات ترکی، چه مارکسیستی- لنینیستی و چه کمالیستی، تحول «پست مدرنیستی» چشمگیری یافت و از اینرو تصویری مثبتتر از به اصطلاح «دوران عثمانی» به طور عام و اسلام و شمایل آن به طور خاص عرضه شد.
منابع تحقیق:
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1392)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهی حسین خندقآبادی و دیگران، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول.
در داستانهای تذکرهای ترکی به همینگونه از قرآن و حدیث استفاده میشود. هر چند هیچ بررسی محققانهای دربارهی [کاربرد] آیات قرآنی در این تألیفات انجام نگرفته است، در عمدهی این نسخههای خطی مؤلفان آیات عربی را به درستی نقل نمیکنند و ترجمههای ترکی آنها بیشتر تقریبهایی [به معنا] است تا ترجمهی دقیق. این امر در همهی ادبیات عامیانه، چه شفاهی و چه مکتوب، شایع است. همانگونه که اهالی آناتولی تقریر خود را از اسلام محلی داشتند، ادبیات محلی آنها نیز تقریری خاص خود را از اسلام، قرآن و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به دست میداد.
پرداختن به قرآن در ادبیات درباری یا، به تعبیری دقیقتر، عثمانی به سطح تازهای از پیچیدگی میرسد. قرآن به عنوان یکی از منابع اصلی این سنت ادبی کلاسیک (از قرآن سیزدهم تا نوزدهم میلادی) نقش ایفا میکند. هرچند مضامین و اصطلاحات تصوف بر آن وجوهی از ادبیات درباری ترکی که مضامین دینی دارند غالب است، اما قرآن هم شأن خاص خود را دارد؛ هم براساس اصطلاحاتش و هم براساس نقل قولهای مستقیمی که از آن انجام میگیرد و هم به لحاظ بازپرداخت برخی از قصههای مشهور قرآنی. یکی از بازپرداختهای مهم چنین قصههایی بازگویی سیدحمزه (زنده در قرن هفتم) از داستان یوسف است. این روایت از یوسف به گستردگی در ادبیات عثمانی به کار میرفته است. این داستان که «زیباترین داستانها» هم شناخته میشده است (نک. یوسف: 3) طرح کم و بیش واحدی در شعر درباری ترکی دارد. یوسف یکی از دوازده پسر یعقوب پیامبر بود. پدرش او را بیش از برادرانش دوست میداشت. روزی او در رویا مشاهده میکند که یازده ستاره و خورشید و ماه بر او سجده میکنند. یوسف این خواب را برای پدرش تعریف میکند. یعقوب یازده ستاره را به برادران یوسف تعبیر میکند. به نظر یعقوب، خواب یوسف پیامی از جانب خداست برای اعلام اینکه یوسف به پیامبری برگزیده شده است. یعقوب به یوسف میگوید که مراقب باشد و خوابش را برای برادرانش تعریف نکند. یعقوب نگران بود که حسد قلبهای یازده فرزند دیگرش را پر کند و نگرانیهی او البته به حقیقت میپیوندد. برادران یوسف علیه او دسیسه میچینند و او را به چاهی میافکنند و به پدرشان میگویند که گرگ یوسف را خورده است. هنگامی که یعقوب این خبر هولناک را میشنود، از آن پس روز و شب گریه میکند و خانهی او به «بیت الاحزان» معروف میشود. در واقع، برادران یوسف او را به عنوان برده به یک بازرگان به بهای دو سکهی نقره فروخته بودند. بازرگان یوسف را با خود به مصر میبرد و در آنجا یکی از افراد برجسته به نام عزیز یوسف را در بازار بردگان میخرد. هنگامی که زلیخا، همسر عزیز، یوسف را میبیند، به سبب زیبایی بینظیر او علاقهی شهوانی به او پیدا میکند. زلیخا برای جلب نظر یوسف به هر کاری دست میزند. یک روز زلیخا وارد اتاق یوسف میشود و تلاش میکند تا او را اغوا کند. هنگامی که یوسف تقلاّ میکند تا از زلیخا بگریزد، پیراهنش پاره میشود و وقتی از اتاق خارج میشود، عزیز را در پیشاروی خود میبیند. زلیخا از این فرصت استفاده میکند تا انتقام ردّ [دعوتش] را از یوسف بگیرد. او به شوهرش میگوید که یوسف به او حمله برده است. مقاومت یوسف در برابر تمایلات زلیخا او را دچار ناملایمات و زندان میکند. در زندان یوسف با دو مرد دیگر همراه میشود. او خواب ایشان را به درستی تفسیر میکند. یکی از این دو آزاد و ساقی شاه میشود. پادشاه مصر از طریق این مرد به حقیقت ماجرای یوسف و زلیخا پی میبرد و یوسف بیگناه را آزاد میکند. یوسف یکی از خوابهای شاه را نیز تفسیر میکند و بعد وزیر پادشاه میشود. پس از مدتی، برادران او به مصر میآیند و یوسف به گرمی از آنان استقبال میکند. آنها نمیدانستند که او فرد مهمی است. در پایان، یوسف همهی برادرانش را میبخشد و پدرش را نیز از کنعان به مصر میآورد. جزئیات فراقرآنی به این روایت شاخ و برگ میدهند. برای مثال، در این بین حوادث تلخ بزرگی بر زلیخا وارد میآید. شوهر او میمیرد و او جدا میافتد. او زیبایی خود را نیز از دست میدهد. زمانی که یوسف او را مییابد، برای او اظهار تأسف میکند و تصمیم به ازدواج با او میگیرد. با انجام این امر، خدا زیبایی پیشین زلیخا را به او عطا میکند و شادمانی به خانواده باز میگردد.
به عمل نقل از قرآن و حدیث معمولاً «اقتباس» گفته میشود و نظیر آرایهی ادبی دیگری است که «ارسال مثل» خوانده میشود. هدف اصلی از این نقلها تقویت گفتار شاعر در باب موضوع است، بنابراین فرض که هیچ کس با کلام خدا یا پیامبر به جدال برنخواهد خواست و از اینرو بیانات او بیشتر قابل اتکا خواهند بود. در اغلب موارد شاعران از آرایهای استفاده میکنند که به آن «تلمیح» (اشاره) به آیه یا حدیثی خاص گفته میشود. تاکنون، بررسی محققانهای دربارهی این نقلها و تلمیحات در ادبیات ترکی و زمینهمند شدن آنها (و در اغلب موارد زمینهزدایی از آنها) انجام نگرفته است.
در حالی که نویسندگان داستانهای عامیانه و محلی اغلب ترجمه یا معنای تقریبی فقرات قرآنی نقل شده را به مخاطبشان عرضه میکردند، شاعران دربار عثمانی چنین نمیکردند. در واقع، دلیلی برای انجام این کار وجود نداشت. به بیان کلی، شعر درباری مخاطبی فرهیخته را در نظر داشت، که معمولاً ترکی و عربی و فارسی میدانست و بهرهی خوبی از علوم اسلامی داشت. ترجمه نکردن نقلهای قرآنی و روشن نساختن منبع نقلها همچنین چالشی برای استعداد مخاطبان فراهم میآورد و بر سر زندگی فراگیر این سنت میافزود.
به رغم تلاشهای بسیار ادب شناسان جدید ترک از زمان تأسیس جمهوری ترکیه برای خوانش و نشر مجدد منابع عمدهی ادبی عثمانی، متأسفانه اکثر منابع موجود همچنان به شکل دستنویس باقی مانده و دربارهی آنها پژوهش نشده است. از اینرو، هر تلاشی برای نگارش نمای کلی [رابطهی میان] قرآن و ادبیات ترکی ناگزیر ناقص خواهد بود. بر مبنای برخی از مهمترین مطالعات دربارهی ادبیات عثمانی، فهرست زیر را از آیاتی که بیشتر در شعر درباری ترکی نقل شدهاند، میتوان فراهم آورد (قس، Levend, Divan; Oney, Eski Türk, Pala, Ansiklopedik dīvān; Tarlan, Fuzūlī divani): انبیاء: 22؛ تین: 4؛ ابراهیم: 34؛ یس: 69؛ بقره: 47؛ فجر: 27-28؛ صف: 13؛ بقره: 82؛ رعد: 23؛ نحل: 31؛ طه: 76؛ زمر: 73؛ مسد: 4؛ انعام: 4؛ اسراء: 1؛ بقره: 224؛ یوسف: 87؛ هود: 70؛ طه: 21-68؛ نمل: 10؛ قصص: 25-31؛ عنکبوت: 33؛ اعراف: 172؛ زخرف: 32؛ بقره: 225؛ اعراف: 206؛ رعد: 15؛ نحل: 49؛ اسراء: 107؛ مریم: 58؛ حج: 18؛ فرقان: 60؛ نمل: 25؛ سجده: 15؛ ص: 24؛ نبأ: 40؛ نور: 36؛ انفال: 17؛ آل عمران: 14؛ فاطر: 33؛ زمر: 73؛ نور: 35؛ بقره: 2؛ تکویر: 1؛ تین: 4؛ بقره: 256؛ مائده: 45؛ توبه: 25؛ ضحی: 1؛ قلم: 1؛ واقعه: 30؛ قصص: 88؛ واقعه: 29؛ احزاب: 4؛ طه: 6؛ لیل: 1؛ ضحی: 2؛ انبیاء: 107؛ روم: 50؛ رحمن: 1؛ نور: 35؛ ضحی: 2؛ اسراء: 1؛ لقمان: 77؛ زمر: 73؛ بقره: 115؛ نجم: 9؛ اسراء: 37؛ لقمان: 18؛ نوح: 5؛ فاطر: 1؛ صافات: 35؛ محمد: 119؛ رعد: 30؛ زمر: 6؛ حشر: 22؛ نمل: 30؛ شعرا: 224؛ یس: 69؛ بقره: 115؛ نبأ: 40؛ طلاق: 7؛ انشقاق: 5-6؛ فتح: 1؛ زمر: 22؛ طه: 12؛ بقره: 285؛ نساء: 46؛ مائده: 7؛ نور: 51؛ علق: 19؛ انبیاء: 30؛ صف: 13؛ ق: 20؛ اعلی: 1؛ نمل: 7؛ قصص: 29؛ نور: 36؛ انفال: 17؛ آل عمران: 14؛ توبه: 72؛ رعد: 23؛ نحل: 31؛ کهف: 31؛ مریم: 61؛ طه: 76؛ ص: 50؛ صف: 12؛ زمر: 73؛ نور: 35؛ تکویر: 1؛ تین: 4؛ بقره: 256؛ مائده: 45؛ توبه: 25؛ واقعه: 30؛ قصص: 88؛ احزاب:4؛ طه: 4؛ نجم: 9؛ حجر: 72؛ شعراء: 88؛ فرقان: 53؛ مطففین: 26؛ انبیاء: 23؛ اعراف: 179؛ فرقان: 53؛ مطففین: 26؛ انبیاء: 23؛ اعراف: 179؛ فرقان: 44؛ قیامه: 40؛ ابراهیم:7؛ طلاق: 10؛ مائده: 100؛ آل عمران: 13؛ حشر: 12؛ زخرف: 32؛ رحمن: 26؛ احزاب: 41؛ زمر: 53؛ آل عمران: 103-112؛ طه: 66؛ شعراء: 44؛ انبیاء: 107؛ ضحی: 2. بسیاری از این آیات در دیوانهای شعر ترکی رواج دارند و شاعران مکرراً در طی قرنها به آنها اشاره کردهاند. شعر ترکی دربار عثمانی بسیار فنی، دارای زبان پرتکلف و بلاغت ممتاز و در عین حال لغات محدود بود. از اینرو، تکرار این آیات در دیوانهای مکتوب در قرون دور از هم امری عجیب نیست. سنت رسمی ادبی اصطلاحات شاعران قرون میانه را تحمیل میکرد، همچنانکه مجموعهی محدودی از کتابهای مرجع را معرفی میکرد که قرآن مهمترینشان بود. به طورکلی قرآن از منظر شاعر عثمانی نمونهی اعلای «کمال شاعرانه» بود.
در شعر درباری ترکی، قرآن مترادف با زیبایی معشوق است: چهرهی زیبایش، قد بلند، موی سیاه و بلندش، چشمها، ابرو و موی و خال عارضش. قرآن را گاه کتاب، مصحف، آیت، فرقان و نور خواندهاند. در اغلب دیوانها قرآن حقیقت مطلقی در نهایت کمال است و از اینرو با کمال احترام از آن یاد میشود.
در قرن هجدهم، شعر درباری عثمانی (به همراه دیگر هنرهای این امپراتوری، از قبیل نگارگری) در زبان، مضامین [نحوهی] بازنمود جهان واقع، آشکارسازی جنسیت انسانها و تصویر شأن گفتار دینی در شعر دچار تغییری اساسی شد. در واقع، کل جامعه شروع به نمایش نشانههای نوعی «تجدید حیات» ترکی کرد که بر جنبههای سکولار تأکید بیشتری داشت. نزاع میان «رند» و «زاهد» مدتها صفحات دیوانهای ترکی را پر کرده بود، اما در شعر قرن هجدهم چالشهای جدی نسبت به دین و مراجع دینی آشکار شد، بیآنکه، همچون قرون گذشته، تکیه بر عرفان به عنوان واسطهی این نزاع در کار باشد. ندیم (1681-1730) یکی از آن شاعران عثمانی بود که با برخی از محرمات مهم دینی، مانند نوشیدن شراب و مصرف افیون در طول ماه مبارک رمضان، آشکارا به مخالفت پرداخت و از تصنیف «توحید» (اشعار حاوی ستایش و وحدانیت خداوند) «مناجات» (اشعار حاوی دعا و ارتباط با خدا) یا «نعت» (اشعار حاوی ستایش محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)) سر باز زد و قویاً به ضدیت با خود قرآن پرداخت.
این موضع سکولار یا ضددینی در ادبیات در قرن نوزدهم و بیستم با ظهور جنبشهای متجددانه در ترکیه قویتر شد. ذهنیت پوزیتیویستی ادبیات عثمانی و ترکی متجدد بر اندیشهی انتقادی، باور به علوم تجربی و تمایل به آزادسازی ذهن انسان از عقاید اسلامی و قرآن تأکید داشت. از میان مشهورترین چهرههای این نوع ادبیات منورالفکرانه از توفیق فکرت (1867-1915)، رَشاد نوری گونتکین (Reşat Nuri Güntekin) (1889-1956 ؛ ناظم حکمت (1902-1963) و عزیز نَسین (1915-1995) میتوان نام برد.
فلسفهی مندرج در شعری از فکرت با عنوان «اعتقادنامه خَلوق» (که برای پسرش خَلوق نوشته بود و والتر اندروز آن را ترجمه کرد؛ Silay, Anthology, 259-260) صفحات آثار ترکی را تا دههی 1980 پر کرده بود. سطوری (از این شعر) میتواند برخی وجوه این فلسفه را آشکار سازد.
قدرتی کلی، مطلق و بیحد وجود دارد
مقدس و متعالی، پس با همهی قلبم
من اعتقاد دارم
زمین خانهی من است و ملت من همهی انسانها هستند؛
و هر فردی تنها با دانستن این امر انسان میشود، پس
من اعتقاد دارم
ما شیطان و جنیم و دیو و فرشتهای در کار نیست
انسانها هستند که این جهان را بهشت خواهند کرد، پس
من اعتقاد دارم
کمال حالّ در آفرینش است؛ به آن کمال
از طریق تورات، اناجیل و قرآن
من اعتقاد دارم
کودتای نظامی در ترکیه در 12 سپتامبر 1980، نه تنها به ماهیت سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، بلکه به ادبیات این کشور شکلی تازه بخشید. خصلت پوزیتیویستی ادبیات ترکی، چه مارکسیستی- لنینیستی و چه کمالیستی، تحول «پست مدرنیستی» چشمگیری یافت و از اینرو تصویری مثبتتر از به اصطلاح «دوران عثمانی» به طور عام و اسلام و شمایل آن به طور خاص عرضه شد.
منابع تحقیق:
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1392)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهی حسین خندقآبادی و دیگران، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}